تبتیل

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا(مزمل/۸)

تبتیل

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا(مزمل/۸)

آخرین روز از چهارمین ترم :)

چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۳:۲۰ ب.ظ | مهدیه :) | ۰ نظر

پایانِ امتحانات پایان ترم چهارم هم رسید
دوازدهمین روز
از چهارمین ماه
به لطف کوچولویی و خوشمزه بودن سوالات پاتولوژی و تقلب های ‌کار راه بنداز سلامت این دو تا امتحان هم به خوبی و خوشی گذشت و خستگی شب زنده‌داری دیشب پای فصل سه از سریال ومپایردیزیز رو شست و برد
😊


بله
بله که اینطور شب های امتحان پاتو رو به صبح میرسونیم
و باز هرروز صبح در آرزوی آدم شدن چشم باز میکنیم‌

امروزو دوست داشتم
یه روز موندگار با طعم شیرینِ گیلاس هایی که خانم مرادپور از باغ فرستاد
یه روز موندگار به صمیمیت لبخند های سلفی هامون
یه روزموندگار باهمه ی خستگیا و خوابیدنای فائزه رفیق جینگم به خاطر شب زنده داریش پای جزوهاتو
یه روز موندگار به خاطر محبت هامون تو بغل کردنا و بوسیدنای خداحافظی آخر ترم
روز موندگاری کنار هم صحبتی با دوستای ۹۵یی بعد مدت ها
روز موندگاری به خاطر خودم
به خاطر لذتم از زندگی
به خاطر شور و شوقم به مطالعه ی کتاب های دوباره و دوباره
به خاطر هیجانِ شب های تابستونی پر از گاندو و ومپایر
پر از نیمه شب های سه نفره باب اسفنجی دیدنمون
با یه عالمه کرانچی و بستنی و غرغرای من که پس نوشمک من چیشد
این روزا حریر آرامشی که باد انداخته رو شونه هامو دوست دارم
این رنگی رنگی بودنا
حتی وجود استرسی به اسم علوم پایه هم نمیتونه منو بتکونه و بند دلمو آب کنه
من این روزا رو دوست دارم
باهمه ی سوتی دادن هام
باهمه ی گرمای بیرون خونه اش و میگرنای بعدش
باهمه ی چشم انتظاری هاش برای برگشتن بابام
باهمه ی انتظارش
انتظارش
انتظارش

  • مهدیه :)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی