تبتیل

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا(مزمل/۸)

تبتیل

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا(مزمل/۸)

هجدهمین روز از سومین ماه سال

شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۳۹ ب.ظ | مهدیه :) | ۰ نظر

هوای ۳۹درجه ای قم رو روبروی دریچه ی کولر با تکیه به بالشتک خرسی و نوشمکِ زغال اخته به دست میگذرونم
درحالی که پرم از استرس جزوه های باکتری ورق نخورده که دورتادورم رو گرفتن و بهم پوزخن میزنن
واقعا من کی ام؟
من کجای زندگی ام؟


دوربین جلوی جادویی اس هشت بعلاوه،تو نمیتونی بگی من کیم؟
آهاااای....لوکیشنِ خودبه خود روشن شونده یِ پادوی گوگل؛توچی؟نمیخوای بگی من کجای زندگی گیر کردم و جلوتر نمیرم؟
دیروز لرزش پا گرفته بودم...یکی نیست بهشون بگه اخه شماها که تا امروز داستان هاتونو بدون ترس وآشوب قدم زدین؛این لرزش امروزتون نشون از چیه؟از پیری زودرس؟
شاید
شاید من همون باکتری ام که بعد از یه جهش لگاریتمی افتادم تو فاز سکون
دارم به م ر گ نزدیک میشم؟
داریم به م ر گ نزدیک میشیم؟
اینجا دقیقا کجاست؟
این نقطه ای که یه دختر نوشمک زغال اخته به دست به چیزای وحشتناکی که فکر نکرده فکر میکنه
این نقطه ای که دختری در آستانه ی باکتری به آسمون چشماش توی این دوربین جلوی مزخرف التماس میکنه
ببار
ببار
ببار
ببار
و هر بار طنین صداش گم میشه تو نباریدن و بارونی نشدن
خشک سالیا پشت هم میان و فقط این دل دخترکی با نوشمک زغال اخته است که روز به روز بیشتر آب میشه و جاشو سنگ های زشت خاکستری میگیرن
و نمیباره
نمیباره
نمیباره

  • مهدیه :)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی